آیا کورش بزرگ، بتپرست بوده است؟!
با اینکه تاریخ گواهی میدهد که کورش بزرگ و اساساً ایرانیان از زمان حکومت مادها تا آخر حکومت ساسانیان، زرتشتی بودهاند و میدانیم زرتشتیان یکتاپرست هستند؛ با اینکه پیامبران یهودی که از والاترین یکتاپرستان زمان خود بودهاند، کورش بزرگ را فرمانروایی مقدس دانستهاند و در تورات از او با عنوان مسیح و نجاتدهندۀ قوم یهود یاد کردهاند؛ با اینکه علامه طباطبائی (رضوان الله تعالی علیه) که برترین مستفسر قرآن کریم در زمان معاصر است ذوالقرنین (فرمانروایی مقدس در قرآن) را همان کورش بزرگ دانسته است؛ هنوز برخی اصرار دارند بگویند کورش بزرگ، بتپرست بوده است! از آنجا که استناد این افراد به خود منشور کورش بزرگ است، ما نیز به اندازۀ توان خود، سطور 20 به بعد این منشور (این سطور بیانات خود کورش بزرگ است) را بر اساس ترجمۀ استاد عبدالمجید ارفعی، بررسی کردیم تا مشخص شود آیا واقعاً کورش بزرگ بتپرست بوده است یا نه.
در سطر 22، واژه خداوند از نبو (ایزد خرد) جدا شده است که این مطلب خود نشان میدهد کورش بزرگ، ایزدان مصطلح را خدا نمیدانسته است. ضمناً چه بسا ایزدان در نظر اقوام باستانی همان فرشتگان باشند که در زمان ما، به اشتباه همواره به خدایان تعبیر میشوند. در واقع برای اینکه بفهمیم ایزدان باستانی در نظر هر شخص از اقوام باستانی، شریکان خدا بودهاند یا فرشتگان تحت امر خدای یکتا بودهاند باید به دیگر نظرات آن شخص، در مورد آن ایزدان توجه کنیم و صرف اینکه کسی ایزدان را گرامی داشته باشد صدق مشرک بودن او را نمیکند. کورش بزرگ نیز از این مسئله مستثناء نیست و همانطور که در این سطر از استوانهاش نشان داده است، حساب ایزدان را از خدای یکتا، جدا میدانسته است.
در سطر 23، مردوک (خدای بزرگ در زبان بابلیان) توسط کورش بزرگ به عنوان سرور بزرگ خطاب شده است و مورد پرستش قرار گرفته است. همانطور که مشخص است، مردوک اسم خاص خدای یکتا در زبان بابلیان بوده است یعنی مردوک همان اهورامزدای زرتشتیان است که کورش بزرگ به عنوان یک زرتشتی، او را خدای یکتا میداند که اینجا نیز مورد پرستش قرار گرفته است. ضمناً اینکه برخی جاهلان، مجسمۀ مردوک را ساختهاند یا گاد (خدا در اغلب زبانهای اروپایی) را نقاشی کردهاند دلیل بر این نمیشود هرکس خدای یکتا را با همان نام خواند و پرستید، مجسمه یا نقاشی را خوانده و پرستیده باشد. لذا ستایش مردوک توسط کورش بزرگ، دلالت بر ستایش مجسمه یا بت نمیکند.
در سطر 24، کورش بزرگ بیان کرده است در تمام سرزمینهای سومر و اکد اجازه نداده است که سربازانش ترساننده باشند؛ این مطلب که کورش بزرگ در اوج قدرت به دنبال ایجاد رعب و وحشت در دل مردم برای تقویت اقتدارش نبوده است، به خوبی نشان دهندۀ منش والای این شاهنشاه ایرانی است و جنبۀ قداست او را تقویت میکند.
در سطور 25 و 26، کورش بزرگ بیان میکند که اولاً نعمت را در شهرها فراوان کرده است، ثانیاً بردگی افرادی که به ناحق به بردگی کشیده شده بودند را برانداخته است و ثالثاً مردوک را با عنوان خدای بزرگ خطاب میکند. دو مطلب اول، باز هم نشان از منش والا و درستکاری کورش بزرگ در امر سیاست دارد و جنبۀ قداست او را تقویت میکند. مطلب سوم، تأکید دیگری از جانب کورش بزرگ، بر یگانگی خداست زیرا مردوک را خدای بزرگ خطاب کرده است.
در سطور 27 و 28، مجدداً زبان به پرستش خدای یکتا (مردوک) گشوده است و مطلبی بیان کرده است که دلالت بر اعتقاد به توحید افعالی نزد او دارد زیرا همۀ امور را به خواست مردوک (خدای یکتا) دانسته است.
در سطر 30، برخی مناقشه کردهاند که چرا شاهان و حاکمان بر پای کورش بزرگ بوسه زدهاند؟ اما سؤال اصلی اینجاست که اگر دیگران با ذوق و شوق پای شخصی را ببوسند دلالت بر این میکند که آن شخص راضی بوده که پایش را ببوسند؟ جواب این است که قطعاً دلالت نمیکند و مشخص نیست آن فرد که پایش بوسیده شده است راضی به اینکار بوده باشد. همچنین شاید پرسیده شود اگر کورش بزرگ راضی نبوده است که پایش را ببوسند پس چرا این مطلب را ذکر کرده است؟ جواب این است که کورش بزرگ این مطلب را در ادامۀ مطلب گرفتن خراج ذکر کرده است و هدفش این بوده که بیان کند همۀ حاکمان از حکومت او راضی بودهاند لذا دلالت بر این نمیکند که به نفس عمل پابوسی راضی بوده باشد.
در سطر 31، بازسازی شهرها توسط کورش بزرگ ذکر شده است، نیک مشخص است که در زمان باستان، بازسازی شهرها بیش از اینکه خواست حاکمان باشد، خواست مردم بوده است و این سطر نیز مانند دیگر سطور، نشان دهندۀ شخصیت والای کورش بزرگ است و جنبۀ قداست او را تقویت میکند.
در سطور 32 و 33، کورش بزرگ بیان کرده است که پیکره (مجسمه) ایزدان را به شهرهای خودشان برگردانده است. شاید گفته شود کورش بزرگ با اینکار، بتپرستی را ترویج داده است چون این مجسمهها توسط برخی مورد پرستش قرار میگرفته است حتی برخی عنوان کردهاند که حضرت ابراهیم (علیه السلام) و حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) بتشکن بودهاند لذا کورش بزرگ نیز اگر شخصیتی مقدس بود باید این بتها را نابود میکرد. جواب این است که اولاً در دین اسلام، طبق آیۀ 256 سورۀ بقره، پذیرش دین اجباری نیست و اجبارها برای کسانی است که آزادانه اسلام را پذیرفتهاند یعنی در عمل به اسلام، (پس از پذیرش آزادانۀ آن) احکام وجود دارد پس اینکه به یک بتپرست بخواهیم به زور دین یکتاپرستی را بقبولانیم، خود خلاف دین یکتاپرستی است. ثانیاً در آیۀ 108 سورۀ انعام آمده است که به مقدسات دیگر ادیان و حتی بتپرستان توهین نکنید تا به مقدسات شما توهین نکنند لذا شکستن و نابود کردن بت شخصی تا زمانی که برای آن شخص مقدس است، حرام است. و اما در مورد بتشکنی حضرات ابراهیم و محمد (علیهما السلام) باید توجه کرد که اولاً بتشکنی حضرت ابراهیم (علیه السلام) در مقطعی خاص و به امر خدا بود و رویۀ کلی پیامبران این نبوده که تبر به دست بگیرند و مقدسات دیگران را نابود کنند. خدا که عالم مطلق است در زمانی تشخیص میدهد بتانی خاص شکسته بشوند زیرا آن بتپرستان خودشان باور نداشتند بت بزرگ قدرتی داشته باشد و پرستیدنشان عین کفر بوده است لذا پس از آن واقعه، خود اعتراف میکنند بت قدرتی ندارد و به کفرشان اذعان میکنند. در مورد حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) نیز قیاس مع الفارق کردهاند زیرا آن حضرت زمانی بتهای کعبه را میشکنند که اولاً مکه شهری اسلامی شده بود و ثانیاً وجود بتان در خانۀ کعبه که متعلق به یکتاپرستان بوده است خود توهینی به دین یکتاپرستی بوده است. بنابراین اینکه کورش بزرگ مجسمۀ چند ایزد یا فرشته را به شهرهای خودشان برگردانده است در واقع مصداق این است که به عقاید دیگران بیاحترامی نکند و این مطلب کاملاً موافق اسلام است تا چه رسد به دینی که خدای متعال در آن زمان از مردم انتظار داشته است.
در سطور 34 و 35، کورش بزرگ ابراز امیدواری کرده است که ایزدان یا همان فرشتگان (متن منشور کورش بزرگ، نشان میدهد ایزدان در نظر او همان فرشتگان هستند و اصلاً هممرتبۀ خدای یکتا نیستند) نزد خدای یکتا، برای او شفاعت کنند. شفاعت نیز حقیقتی است که در قرآن بارها به آن اشاره شده است و در مذهب حقۀ تشیع، توجه خاصی به آن شده است.
بنا بر آنچه بیان شد، منشور کورش بزرگ، دلالت بر بتپرستی کورش بزرگ نمیکند بلکه تأکیدی دیگر بر یکتاپرستی و آزادگی آن فرمانروای مقدس است. البته قصد ما از بیان این مطلب، این نبوده است که احیاناً نژادپرستی را ترویج بدهیم بلکه بیان حرف حق بوده است. لذا تأکید میشود که مسلماً هیچ قومی بر قوم دیگری برتری ندارد؛ فارس، عرب، ترک، کرد و... همه باهم برابرند و ملاک برتری هر شخصی بر دیگری، ایمان به خدای یکتا، تقوا و عمل صالح است که قضاوت کامل در مورد اینها نیز با خداست و در قیامت مشخص میشود هرکس واقعاً چه پیش آورده است.
منبع: پایگاه قرآنیان