برخی نظرات آیتالله سیدمحمدجواد غروی
علامۀ حکیم آیتالله سیدمحمدجواد موسوی غروی پس از آشنایی با کتب فقهی بر این عقیده شدند که فقه مرسوم باید کاملاً پاکسازی شده و براساس استنباط از قرآن و سنت قطعیه، بازنویسی شود. همچنین ایشان سعی کردند دین اسلام را چنانکه در کتاب و سنت شرح دادهاند برای مردم بیان کنند و بسیاری از حقایق آن را که واژگون و یا تحریف شدهاند را با دلیل قاطع، آشکار سازند. آیتالله غروی در استنباط مسائل شرعیه و فقهیه فقط سه رکن کتاب، سنت و عقل را قبول دارند. ایشان اجماع و شیاع را غیرقابل استناد میدانند و معتقد هستند که اجماع (نه محصل و نه منقولش) محقق نگشته و شیاع نیز در احکام الهی نمیتواند اساس قرار گیرد از این رو به نقد آرائی که بر این دو پایه بنا شده پرداختهاند و موارد مغایر با کتاب خدا و سنت قطعیه را رد کردهاند. مسائل زیر از احکام فقه، کلام و تفسیر است که ایشان با استناد به کتاب و سنت قطعیه و اخبار محفوظ به قرائن صدور، خلاف نظر غالب فقهاء و علماء خاصه و عامه، استنباط و اثبات نمودهاند. البته آیتالله غروی این نظرات را به عنوان فتوا مطرح نمیکنند بلکه آنها را بر دلایلی استوار ساختهاند و نظرات دیگران را رد نمودهاند. در زیر، برخی از آنها عنوان شده است.
- اجتهاد: ایشان معتقد هستند مجتهد باید در احکام الهی به علم یقینی برسد، زیرا احکامی را که خداوند مقرر فرموده همه تعلیلی است و بنابر حکمتی آنها را معین کرده است که متضمن مصالح خلق است. طبق آیات کتاب مهمترین اثری را که خالق جهان از وضع این احکام اراده فرموده، ایجاد امت واحده و رفع اختلاف و تفرقه بوده است. پس نباید ظن فقیه در بیان حکم الهی دخیل شود. بر این اساس، وجوه متفاوت درک حکم خداوند، مغایر و ضد هدف از وضع آن حکم است و به همین سبب احتیاط در بیان حکم، بیمفهوم و به معنای آن است که مجتهد خود در آن حکم شک دارد، پس چگونه از مقلد خود میخواهد به شک او عمل کند؟
- تقلید: مقلد هم باید در شناخت احکام الهی به علم برسد از این رو تبعیت از یک فقیه رفع مسئولیت از او نمیکند و باید با حکمیت عقل، از هر فقیهی که مسأله یا مسائل احکام را با استناد به کتاب خدا و سنت قطعیه عقلیه بیان مینماید، پیروی کند. پس مقلد میتواند در هر حکمی از یک مجتهد، مستقلاً تبعیت نماید نه اینکه در تمامی مسائل، از یک فقیه تقلید کند و در مسائل ثابت شرع نیازی نیست که فقیه در قید حیات باشد.
- حکم سنگسار: سنگسار کردن زانی و زانیه را از احکام بنی اسرائیل میدانند که خود بر دین موسی افزودهاند و ذکری از چنین حکمی در قرآن نیامده و در عمل قطعی پیامبر نیز وارد نشده است.
- ناسخ و منسوخ در قرآن: ایشان به نسخ در آیات کتاب خدا معتقد نیستند و آن را موهن مقام الهی و مغایر علم خداوند میدانند. ایشان، آیۀ 106 سورۀ بقره؛ «مَا نَنْسَخْ مِنْ آیَةٍ أَوْ نُنْسِهَا نَأْتِ بِخَیْرٍ مِنْهَا أَوْ مِثْلِهَا أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ؛ هر آیت و نشانهای (عینی یا لفظی) را [که] از میان برداریم، یا آن را از یاد[تان] ببریم، بهتر از آن یا مانند آن را میآوریم. مگر ندانستی که خدا همواره بر هر کاری بسیار تواناست؟» را متضمن ادیان پیشین و آیات کون میشمارند یعنی قرآن، ادیان قبل از خود را نسخ نموده و همچنین هر پدیدهای وقتی در اثر مرور زمان از بین برود و یا از کار بیفتد، مثل آن یا بهتر از آن ساخته میشود و این سنت الهی است و معنای نسخ، جز این نیست.
- غیبت و بهتان: غیبت از کفار، اهل سنت و اهل کتاب و نیز بهتان زدن به آنها و هر انسانی را، طبق آیات کتاب و روایات متواتره، حرام میدانند.
- تقیه: در این باب نیز نظر ایشان خلاف شایع است و آن را برای معصوم در مقام بیان حکم خلاف قرآن میدانند. بنابراین احادیثی را که ائمه در برخی مسائل گفتهاند و نظر آنها با اهل سنت یکی بوده است، چون در بیان حکم بودهاند، نمیتوان حمل بر تقیه نمود و باید به آنها عمل کرد زیرا اگر امام از بیان حکم پروا داشته باشد، از مقام امامت ساقط میشود.
- قطع دست: ایشان استدلال میکنند که چون مقصود آیه در معنای «ید» مجمل است، غرض، صدور حکم بریدن دست نبوده و معتقد هستند «ید» در آیه به معنای قدرت به کار رفته زیرا آن که میدزدد با تکیه بر مقام و منصب و قدرتی است که توان و ابزار و امکان دزدیدن را برایش فراهم میآورد. بنابراین باید دست او را از مقام و قدرت قطع نمود یعنی توان و ابزار دزدی را از او گرفت و اگر کسی به جهت نیاز و فقر دست به دزدی زد، حرج و گناهی بر او نیست و با توسعه عدالت و عادلانه ثروت باید دست او را هم از این کار قطع نمود. این معنی در لغت و ادب و روایت وارد است.
- طهارت اهل کتاب: مراد از رجس و نجاست مذکور در قرآن که برای مشرکان آورده، پلیدی باطنی آنهاست که موجب اخلال در نظم حیات مادی و معنوی مسلمانها و هر انسانی میشود یعنی صفات زشت آنها مثل حسد، بخل، کینه، ریا، نفاق و مانند اینها. بنابراین چنین صفاتی در هر که باشد کافر، مشرک و مسلم نجس است و رجس در او لانه کرده است و بدن هر انسانی که آلوده به نجاسات ظاهری نباشد، همانند لباسش پاک است.
- آب کر: این تعریف و میزان را منتفی و بلاموضوع میدانند و برای آب سه خصوصیت قائل هستند: رنگ، بو و مزه. اگر یکی از این سه خصوصیت به واسطه نجاست تغییر کرد قابل استفاده برای طهارت و غسل نیست.
- زکات: زکات را منحصر در 9 چیز نمیدانند، چون قرآن همۀ تولیدات را ذکر فرموده که صنعتی، کشاورزی و غیر آنها را شامل میشود.
- ارث زن از شوهر: این ارث را از تمام ماترک میدانند (طبق آیات کتاب) و آن را منقسم به منقول و غیر منقول نمیکند.
- بردهداری: این مسأله را مورد تأیید قرآن یا سنت نمیدانند، بلکه ثابت کردهاند که این عمل ضد کرامت انسانی و مغایر با احکام کلی و انسانی قرآن است و پیامبر اسلام تدریجاً آن را از جامعه اسلامی که هنوز با عادات جاهلی بود حذف نمود.
- نماز جمعه: این نماز را واجب عینی میدانند یعنی به جای نماز ظهر روز جمعه حتماً باید نماز جمعه اقامه شود و این حکم صریح خداوند در سوره جمعه و نیز سنت قطعیه است. نماز عیدین (فطر و قربان) را هم جزء نمازهای واجب میشمردند.
- مغرب و هلال: در موضوع مغرب، زمان فرارسیدن نماز مغرب و افطار را همان غروب آفتاب میدانند و قائل به فاصله احتیاطی نیستند. غره شهور قمریه را هم طلوع ماه بر کره زمین دانسته قائل به افق و تفکیک کشورها بر حسب مرزهای جغرافیایی نیستند و اختلاف موجود بین کشورهای اسلامی را یک امر سیاسی زیانبار میدانند نه یک مسأله شرعی. زیرا جنبۀ غالب و عملی در احکام اسلام، ایجاد وحدت بین امت است نه انتشار تفرقه.
- بلوغ دختران و پسران: این موضوع را تابع جغرافیای محیط میدانند که ربطی به سن آنان ندارد. قرآن برای بلوغ دو جنبۀ فکری و جسمی قائل است که تا هردو در یک شخص پدیدار نشود مسئولیت و تکلیفی متوجه او نیست. این دو بلوغ علائمی دارد که قرآن تعیین مینماید. بلوغ جسمی وقتی است که دختر و پسر بتوانند تولیدمثل کنند پس بلوغ دختران به حیض و بلوغ پسران به احتلام است. بلوغ فکری نیز منوط است به آزمونی که در مسائل اجتماعی، اقتصادی و اخلاقی از دختران و پسران به عمل میآید.
- حقوق زن: معتقد هستند خدای متعال در قرآن به بیان صریح و نص بلیغ گفته است که زن و مرد را از یک نفس آفریده است و شرط کرامت انسان (مرد و زن) را در تقوای او دانسته است و هر دو را در حقوق مادی و معنوی برابر و حتی در برخی موارد زن را ترجیح داده است بنابراین باید در فهم آیاتی که معنای تقابل و تفاوت درجه بین زن و مرد از آنها اسنتباط میشود (مثل شهادت شهود) بیشتر دقت و تفحص نموده و حکمتشان را دریافت.
- قضا و قدر: قضا به معنای حکم ازلی ثابت در قانون عالم است و معلولات و اسباب و مسبباتی است که تغییر نمیپذیرد و قدر تعین قضا ازلی در اندازهای معین است که در اختیار انسان است. به عنوان مثال رب متعال قضا نموده که آتش هر چیز قابل سوختنی را بسوزاند، حال اگر این حکم در معرض ظهور واقع شد قدر است و در اختیار انسان قرار گرفته و هرگاه بخواهد آن را به کار گیرد مکان و زمان و سایر شروطش را به حکم عقل و شرع معین میسازد. امیرالمؤمنین امام علی در پاسخ به شخصی که آیا سیر حرکت ما به سوی شام برای جنگ با معاویه به قضا و تقدیر خداوند بود؟ فرمود: مبادا چنین گمان کرده باشی که قضایی لازم و قدری محتوم بودهاست، خداوند اجرتان را در هر رفت و بازگشتی بزرگ داشته ولی در هیچ حالتی مجبور یا ناچار نبودهاید. اگر چنین باشد ثواب و عقاب باطل میشود، وعده پاداش و کیفر ساقط میگردد، همانا خدای سبحان امر به طاعت و عبودیت نموده و به مردم اختیار داده که به خواست خود اوامر او را پیروی کنند.
- شفاعت: به گفته ایشان در بین برخی از عوام مردم (به غلط) به این معناست که انسان هر گناهی کرده باشد، با سلام کردن و زیارت قبور ائمه هدی و گریستن و عزاداری برای آنها، شفاعت آنها را حاصل و گناهانش بخشیده میشود! که نتیجه چنین عقیدهای آن است که مردم در ارتکاب معصیت جرأت یافته و با اطمینان به شفاعت، بیپروا به معاصی روی میآورند و بدون هیچ خوفی از موأخذه الهی مرتکب انوع جرائم میشوند. در واقع شفاعت به معنای مقرون شدن و سنخیت یافتن با قرآن و مطیعین و طیبین است در حالی که مسلمین از قرآن و حدیث و هدایت خدا و رسول بهره کافی نبردهاند. بر طبق نص صریح آیات الهی در قرآن کریم، شفاعت موقوف به اذن خداست و خدای متعال وقتی اجازه شفاعت میدهد که شفاعت شونده با پیامبر و ائمه سنخیت داشته باشد و اخلاق و اعمالش مورد رضایت خدا باشد و رضای خدا از بنده جز به سبب اطاعت از اوامر و احتراز از نواهی تحقق نیابد وگرنه مشمول رحمت و شفاعت نخواهد شد.
- خمس: آن را در ارباح تجارت (سود تجارت) واجب میشمارند و یک پنجم آن را طبق آیه، متعلق به فقراء بنیهاشم میدانند و معتقد هستند ارباح مکاسب، امروز، چون رنج تولید را ندارد، همان غنیمت است و باید خمس آن را در شش موردی که قرآن تعیین نموده هزینه کرد و ضرورتی ندارد حتماً به علماء و مراجع داده شود، بلکه خود شخص میتواند به مصارفی که خدا تعیین فرموده برساند.
- ولایت فقیه و ظن فقیه: مقبوله عمر بن حنظله (مورد استناد در موضوع ولایت فقیه) و حدیث من بلغه ثواب (مورد استناد در موضوع تقلید و ظن فقیه) را از مجعولات شمردهاند و این دو را از مهمترین اخبار آحاد منحوله در ایجاد انحراف و کژی در اسلام و شیعه قلمداد کردهاند.
- حکم قتل مرتد: معتقد هستند این حکم در قرآن نیست و در زمان رسول خدا و پس از ایشان که رده پدید آمدند و مرتدان بسیار شدند کسی از آنها به حکم پیامبر یا خلفاء دین به قتل نرسید بنابراین مرتد را نمیتوان به قتل رساند زیرا خلاف اختیار و آزادی است که خدا به بشر اختیار فرموده است.
- جنگ ابتدایی: جنگ ابتدایی را مجاز نمیشمارند و اثبات میکنند که جنگهای پیامبر تماماً دفاعی بوده و هیچگاه نمیتوان به منظور توسعه اسلام به سرزمینی هجوم برد.
- حلال بودن حیوانات ذبح شده توسط اهل کتاب: با مستند آوردن آیات و احادیث قطعی الصدور به اثبات این معنی پرداختهاند که نام و ذکر خدا در ذبح حیوان آن است که در نیت ذابح، که اصولاً هم قصاب است هم مصرف کننده گوشت، این باشد که گوشت حیوان مذبوح در راه خدا و تعالی انسان مصرف شود نه اینکه گوشت را بخورند و پشت سر بتها بدوند و به پای مقاصد آنها جان فشانی کنند. بلکه این توانی را که از گوشت به دست آوردهاند در راه رضا و خشنودی حق مصرف نمایند. بنابرای اگر ذابح، مسلمان باشد و به هنگام ذبح هم بارها نام خدا را بر زبا جاری کند، ولی این گوشت در راه حمایت از بتها و ظالمان و جباران مصرف شود و یا هر انسانی که از آن قدرت جسمی و ذهنی یافته، دست به معصیت و عصیان و سرپیچی از اوامر و نواهی الهی بزند، در واقع این حیوان ذبح علی النصب بوده و گوشتش حرام گشته است.
- زمان یائس شدن زنان: برحسب مناطق و اقوام مختلف بین 50 تا 60 سالگی است که باید بر قاعده استصحاب عمل نمود و میان سیّده، غیرسیّده، قُرَشیَه و غیر آن تفاوتی نیست.
- حکومت: آن را یک امر دنیایی نه الهی میدانند که مردم بر اساس همفکری و مشورت و ایجاد همرأیی به تشکیل آن مبادرت میکنند و استدلال ایشان این است که کلمه «امر» که جمع آن «امور» است در قرآن به معنای کارهای دنیایی مردم از جمله تشکیل دولت و حکومت است.
- موسیقی: قائل به حرمت مطلق نیستند و موسیقی و آلات آن را هم مثل سایر پدیدهها دو وجهی میداند که هم جنبه منفعت و سودبخشی دارد و هم میتواند مانند چاقو و امثال آن، مضر و آسیبرسان باشد.
- حلیت انواع ماهیها: طبق آیۀ 96 سورۀ مائده؛ «أُحِلَّ لَکُمْ صَیْدُ الْبَحْرِ...؛ صید دریا و خوراکیاش برای شما حلال گشته...» به حلیت انواع ماهیها معتقد هستند.
برگرفته از صفحه محمدجواد غروی در ویکیپدیای فارسی به تاریخ 3 خرداد 1394
منبع: وبگاه قرآنیان