قرآنیان

وبگاه تحلیلی

قرآنیان

وبگاه تحلیلی

قرآنیان

«الَّذينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِکَ الَّذينَ هَداهُمُ اللَّهُ وَ أُولئِکَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبابِ؛ آنان که براى دستیابى به حقیقت، به سخن گوش مى‌سپارند و بهترینِ آن را پیروى مى‌کنند. اینانند که خدا آنان را راه نموده است و اینانند خردمندان.» (زمر، 18)

پیوندها

سنت قطعیه چیست؟

شنبه, ۱۲ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۳:۰۰ ق.ظ

چهارده معصوم

خدای متعال در آیۀ اطاعت یعنی آیۀ 59 سورۀ نساء می‌فرماید: ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ  فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ  ذَلِکَ خَیْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِیلًا؛ هان ای کسانی‌که ایمان آوردید! خدا را اطاعت کنید، و پیامبر و اولیای امر (رسالت) را ـ که از خودتان می‌باشند ـ (نیز) اطاعت کنید. پس اگر در امری (دینی) اختلاف‌ کردید، اگر به خدا و روز پایانی ایمان دارید، آن را به (کتاب) خدا و (سنت) پیامبرش عرضه بدارید، این بهتر و بازتابش نیکوتر است.

بدین جهت ملزم هستیم در هر چیزی که اختلاف داریم آن را اول به خدا و بعد به پیامبر خدا عرضه کنیم. منظور از خدا، کتاب خدا یا همان قرآن است اما آنچه از پیامبر (صلی الله علیه و اله) برای ما به جا مانده است اولاً مجموعه عظیمی از روایات درست و غلط منسوب به ایشان است و ثانیاً دوازده امام معصوم (علیهم السلام) بعد از ایشان هستند که با تأیید قطعی خدای متعال در آیۀ 32 سورۀ فاطر که در اینجا در مورد آن بحث شده است و تأیید قطعی پیامبر در احادیث متواتر ثِقلَین و غدیر، صاحب ولایت یا سرپرستی هستند و سنت قطعی آن حضرت را این دوازده امام (علیهم السلام) یکی پس از دیگری سینه به سینه نشر داده‌اند اما از آنجا که آخرین آنان یعنی امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در حال حاضر برای ما قابل رؤیت نیستند تا به ایشان رجوع کرده و موارد اختلافی را از ایشان جویا شویم برای ما تنها روایاتی می‌ماند که اگر فقط و فقط بخواهیم سندشان را بررسی کنیم عموماً ظنی الصدور هستند یعنی تنها برای ما گمان ایجاد می‌کنند و مطمئن نیستیم که واقعاً آن خبر، سنت معصومین (علیهم السلام) باشد.

خدای متعال در آیۀ 28 سورۀ نجم نیز می‌فرماید: ﴿وَمَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ  إِنْ یَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ  وَإِنَّ الظَّنَّ لَا یُغْنِی مِنَ الْحَقِّ شَیْئًا؛ ایشان را به این (کار) هیچ (بینش و) دانشی نیست. جز گمان را پیروی نمی‌کنند، و گمان از حقیقت هیچ سود و بهره‌ای ندهد. در اینجا ظن یا گمان مقابل علم قرار گرفته است که از حقیقت بی‌نیاز نمی‌کند.

همچنین خدای متعال در آیۀ 36 سورۀ اسراء می‌فرماید: ﴿وَلَا تَقْفُ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ  إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ کُلُّ أُولَئِکَ کَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا؛ و آنچه را که برایت بدان علمی نیست پیروی مکن، همانا گوش و چشم و قلب فروزان، همگی اینها مورد پرسش و بازخواست بوده‌اند. در اینجا نیز پیروی از غیر علم در حوزه شرع نهی شده است. با جمع این آیه و آیۀ 28 سورۀ نجم مشخص می‌شود که پیروی از هر خبری که در حد ظن یا گمان است در حوزه شرع نهی شده است. بنابراین با اینکه طبق آیه اطاعت لازم است در زمان غیبت پس از قرآن به روایات نیز رجوع کنیم اما فقط آن دسته از روایات را باید بپذیریم که مطمئن هستیم از معصومین (علیهم السلام) صادر شده‌اند.

همانطور که گفته شده است حدیث یا روایت با سنت متفاوت است. حدیث اعم از سنت است و سنت اخص از حدیث است یعنی هر حدیثی سنت نیست اما هر سنتی حدیث است. به عبارت دیگر حدیث مجموعه بزرگی از اخبار است که سنت، زیر مجموعۀ آن است. حدیث آن خبری است که به معصومین (علیهم السلام) در مورد فعل، قول یا تقریر آن بزرگواران نسبت می‌دهند اما سنت بیانگر فعل، قول یا تقریر واقعی معصومین (علیهم السلام) است به عبارت ساده، سنت همان حدیث پاک شده و الک شده است که جعلیات و ظنیاتش را حذف کرده باشیم. در مورد صدور آنچه سنت بیانگر آن است قطع داریم فلذا کاملترش این ست که آن را سنت قطعیه بنامیم اما برای رعایت اختصار به آن سنت می‌گوییم.

باید توجه داشت که خدای متعال در آیۀ 27 سورۀ کهف می‌فرماید: ﴿وَاتْلُ مَا أُوحِیَ إِلَیْکَ مِنْ کِتَابِ رَبِّکَ  لَا مُبَدِّلَ لِکَلِمَاتِهِ وَلَنْ تَجِدَ مِنْ دُونِهِ مُلْتَحَدًا؛ و آنچه را که از کتاب پروردگارت سویت وحی شده است (برایشان) بخوان و پیروی کن. کلمات آن [: خدا و قرآن] را هیچ‌گاه تبدیل‌کننده‌ای نیست. جز او [: خدا و کتابش] هرگز پایگاه و پناهگاهی (وحیانی) نتوانی یافت.

طبق این آیه چون پیامبر نیز پایگاهی وحیانی جز قرآن ندارد بنابراین سنت نیز چیزی مستقل از قرآن نیست بلکه در حقیقت استفسار پیامبر (صلی الله علیه و اله) از قرآن است که توسط ایشان و ائمه (علیهم السلام) سینه به سینه منتقل شده است و هرجا به آن نیاز بوده است آشکار شده است. در هر صورت مسأله حائز اهمیت این است که چگونه می‌توان سنت قطعیه را از مجموعه روایات استخراج نمود چراکه مسلماً خواهان نائل شدن به فرامین واقعی معصومین (علیهم السلام) هستیم نه دروغ جاعلین یا خطای بقال و حمال! همچنین همانطور که مشخص شد خدای متعال، ما را از ظنیات نهی فرموده است که این مسئله با عقل نیز همخوانی مسلم دارد زیرا کسی که دنیایش یعنی تمام آنچه دارد را می‌خواهد برای آخرتش معامله کند، باید احمق باشد که آن را با یک مطلب ظنی و گمانی معامله کند! همچنین آن خدایی که قادر نباشد دینش را به طور قطعی برای بنده‌اش حفظ کند، آن خدا دیگر خدا نیست بلکه همان بت بی‌ارزش و ناتوان زمان جاهلیت است. بنابراین لازم است که احکام الهی که سنت قطعیه نیز در حاشیۀ قرآن بخشی از آن است، قطعی باشد. اما روش فهمیدن قطعی الصدور بودن یک روایت چیست؟

از آنجایی که قرآن «تبیاناً لکل شی» و «بیانٌ للناس» است باید برای این مسألۀ اساسی، راه حلی همه‌فهم مشخص کرده باشد. البته قرآن بسیار بر تعقل نیز تأکید دارد فلذا باید از عقل مطلق درون دینی نیز در حل این مسأله کمک گرفت. بنابراین باید به طریق زیر سنت قطعیه را از روایات استخراج نمود.

ابتدا باید متن روایت بررسی شود که یکی از سه حالت زیر ممکن خواهد بود.

1. متن روایت با نص یا ظاهر مستقر قرآن یا علم مطلق موافق است.

2. متن روایت با  نص یا ظاهر مستقر قرآن یا علم مطلق مخالف است.

3. متن روایت با نص یا ظاهر مستقر قرآن یا علم مطلق نه موافق است و نه مخالف است.

در حالت اول، روایت قابل قبول است و آن روایت، سنت قطعیه است. ضمناً ظاهر مستقر یعنی معنای ظاهری از لفظی که در جای دیگری از قرآن دچار خدشه نشود. همچنین علم مطلق هر سه نوع علوم عقلی، حسی (تجربی) و شهودی (اشراقی) را دربرمی‌گیرد که به صحتش اطمینان مطلق داشته باشیم.

در حالت دوم، روایت غیرقابل قبول است.

در حالت سوم، اول باید ببینیم که متن روایت اعجازگونه است یا خیر. اگر اعجازگونه است مثلاً پیشگویی اتفاق افتاده دارد یا جنبه‌های خارق‌العاده دیگری دارد مقبول است. اما اگر این نیز نبود دیگر راهی برای تحقیق در متن روایت نمی‌ماند اما از آنجا که به ضرورت عقلی می‌دانیم که بسیاری از احکام که به آن نیازمند هستیم در این مرحله باقی مانده است فلذا سند روایت و مقبولیت آن برای بررسی باقی می‌ماند. اما در بررسی سندی و میزان مقبولیت از آنجا که حجتی رسا برای چگونگی این بررسی نداریم لذا اصل برائت را جاری می‌کنیم و از بررسی سند و میزان مقبولیت برای پذیرش روایت پرهیز می‌کنیم یعنی هر روایتی که متنش با نص قرآن یا ظاهر قرآن یا علم مطلق مخالف نبود را اگر از هرکدام از چهارده معصوم (علیهم السلام) باشد می‌پذیریم. البته در تعارض روایات در این مرحله باید گفت که مسلماً طبق قاعدۀ عقلی منبع روایت باید موثق باشد. همچنین راوی باید عادل باشد و خبر متواتر بر خبر مستفیض اولویت دارد و خبر مستفیض بر خبر واحد اولویت دارد. همچنین در روایاتی که از نظر سندی برابر هستند آن روایتی که مورد اجماع است مقبول است و پس از اجماع، شهرت دارای اهمیت است.

منبع: پایگاه قرآنیان